شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ پيرمرد خسته کنار صندوق صدقه ايستاد. دست برد و از جيب کوچک جليقه‌اش سکه‌اي بيرون آورد. در حين انداختن سکه متوجه نوشته روي صندوق شد:
صدقه عمر را زياد مي‌کند، منصرف شد! */* منتظر نظرات قشنگتون هستم */* ديگه لازم هم نيست من چيزي بگم چون خودش همه چيزو تو چند كلمه گفته
التيام
آخي طفلک ....سلام اميد خوبي خوشي ؟
عليك سلام مرسي محسن جن خوبم / شما خوبيد؟
نيلوفر
خيلي قشنگه خيلي .. ممنون
دلتون زيباست كه داستانو زيبا دونست / قابلي نداشت
التيام
شکر نفسي مي آيد....
شكر خداي مهربون
واااااااا/بيچاره!!!/ممنون آقا اميد
قابلي نداشت سعيد جان
☺شيما☺
ممنون آقا اميد مدتي بود از خوندن داستانهاي زيبا و فوق العاده تون بي توفيق مونده بوديم
مثل هميشه قشنگو پر معنا بود
مرسي سايه خانم و سمانه خانم
شيما خانم وبمو حذفيده بودم و دوباره ايجاد كردم و تموم دوستامو از دست دادم بعد از 230 رز تازه 4/1 رو پس گرفتم
سلام ... خوبين .... چرا ننداخت؟
به نظر شما چرا ننداخت سينا جان؟ // آيا بايد مينداخت؟
من عقلم نميرسه
خب بيچاره دوست داشته هرچه زود تر بميره
نه خوب فكر كن / اگر بجاي پيرمرد بودي سكه مينداختي تا باز هم در عذاب دنيا باشي؟
آفرين سمانه خانم درست حدس زديد
پس پيرمرد مشکلاتش زياد بوده که اين تصميمو گرفته ... چون من ذهنم اون جور نبود تعجب کردم ....
هر كسي يك جور زندگي ميكنه
من نظرم اينه تا وقتي که نفس مي کشم بايد شکر کنم و ثانيا لذت ببرم از زنده بودنم
آفرين اصول زندگي اين هست
ديني که به خاطر پاداش باشه دين نيست دين بايد براي خدائي شدن باشه يعني آدم از مثل خدا مهربان بودن و مثل خدا غيور بودن و مثل خدا غفور بودن و مثل خدا ... بودن حال کنه ( گنده تر از دهنم حرف مي زنم ! )
كيوان پياده شو با هم بريم باشه؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top